ادرینا زیبا ی منادرینا زیبا ی من، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

ادرینا زندگی ما

مجسمه ی عزیزجون

1395/7/9 14:11
نویسنده : مامان خانوم
197 بازدید
اشتراک گذاری

 

بابایی و  من مشغول دیدن یک  سریال ایرانی بودیم

که آدرینا از خواب بیدار شد و با نگرانی اومد پیش ما.

باباییی:سلام آدرینا خانوم!

آدرینا با نگرانی:بابا...غمگین

بابایی:جونم؟چی شده دختر من؟متفکر

آدرینا :بابا تو منو دوست داری؟

بابایی:معلومه که خیلی دوستت دارم دخترمهیپنوتیزم

آدرینا حتی اگه یه کار خیلی خیلی بد هم کرده باشم؟ دعوام نمیکنید؟

بابایی:اره حتی اگه یه کار بد هم انجام بدی

به شرطی که خودت  به من یا مامان  بگی.

آدینا:اخیش خیالم راحت شد.خسته

مامان:چیکار کردی آدرینا خانوم؟ترسو

آدرینا:هیچی فقط اون مجسمه  ای که تو اتاق شما بود اتفاقی  شکستمخندونک

مامان:کدومممممممممم؟

آدرینا:ای بابا!همون که مادر بزرگ برات هدیه اورده بود دیگه!

بابا:باشه حالا که خودت به همون گفتی اشکال نداره دخترم.

مامان:شاکی

آدرینا:خندونک

بابا:آرام

----------

وبعد هم  دختر و پدر

انگار اصلا هیچی نشده رفتن پارک

مامان گرامی هم مجبور بود که همش اینجوری وایسته:شاکی

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)